تا اینجای داستان سندبادنامه، کنیز پادشاه پسر او را به تجاوز و توطئه متهم کرده است و پسر هم که نمیتواند تا هفت روز زبان باز کند از دفاع عاجز است. هر روز یکی از وزیران به نزد پادشاه میرود و با ذکر دو حکایت، یکی در مذمت عجله و تشویق به صبر، و دیگری در مکر و حیلهگری زنان، او را از کشتن فرزند منصرف میکند. روز بعد کنیزک به نزد شاه میرود و با ذکر حکایتی او را دوباره به کشتن فرزند راضی میکند. در این جلسه علی گنجهای ادامه داستان را از «آمدن دستور ستّم به حضرت…
Read More